سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

29 آذر 1404 29/06/1447 2025 Dec 20

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 8499743
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 105   تعداد بازدید: 3171 تاریخ اضافه: 2010-03-24

ابوبكر صديق رضی الله عنه و فضائل وی

بسم الله الرحمن الرحیم

او عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مره بن كعب بن لؤي بن غالب بن فهر است، و فهر همان قريش است.( معرفه الصحابه، ابو نعیم 1/150.)

و علي بن ابي طالب  رضی الله عنه  مي‌گويد: خداوند اسم صلی الله علیه وسلم ديق را براي ابوبكر از آسمان نازل فرموده است.( طبرانی 1/55 و حافظ ابن حجر در الفتح 7/11 آن را ذکر کرده و گفته راویان آن ثقه هستند)

 

اسلام آوردن ابوبكر رضی الله عنه

از ابو الدرداء روايت است كه گفت: نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم  نشسته بودم كه ناگهان ابوبكر در حالي آمد كه گوشه‌اي از لباسش را گرفته بود و زانوهايش پيدا بودند، پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: براي دوستتان ماجرايي پيش آمده است، ابوبكر سلام كرد و گفت: ميان من و عمر بگو و مگويي شد و من او را ناراحت كردم و سپس پشيمان شدم، و از او خواستم كه مرا ببخشد اما او نپذيرفت بنابراين پيش تو آمد. پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: خداوند تو را مي‌بخشد اي ابوبكر (تا سه بار چنين فرمود).

سپس عمر پشيمان شد و به خانه ابوبكر آمد و پرسيد: آيا ابوبكر اينجاست؟ گفتند: نه. آنگاه عمر پيش پيامبر صلی الله علیه وسلم  آمد، و رنگ چهرة پيامبر داشت تغيير مي‌كرد، تا آن كه ابوبكر دلش سوخت و ناراحت شد پس به زمين زانو زد و گفت: اي پيامبر سوگند به خدا كه من داشتم ستم مي‌كردم. (دوبار چنين گفت).

و پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: خداوند مرا به سوي شما فرستاد شما گفتيد دروغ مي‌گويي، و ابوبكر گفت: راست مي‌گويد، و با جان و مالش مرا ياري كرد و با من همدردي نمود، پس آيا دوستم را برايم مي‌گذاريد؟ (دوبار چنين گفت). و بعد از آن ابوبكر را كسي اذيت نكرد.( بخاری کتاب فضائل الصحابه باب قول النبی لو کنت متخذاً خلیلاً حدیث 3661)

و عمار بن ياسر مي‌گويد: پيامبر صلی الله علیه وسلم  را در حالي ديدم كه كسي با او نبود مگر پنج نفر سه برده و دو زن و ابوبكر.( منبع سابق حدیث 3660، بردها: بلال وزيد بن حارثه وعامر بن فهيره مولى أبي بكر بودند)

 

هجرت:

از ابوبكر  رضی الله عنه  روايت است كه گفت: همراه پيامبر صلی الله علیه وسلم  در غار بودم، سرم را بلند كردم پاه‌هاي قريش را ديدم، گفتم: اي پيامبر خدا اگر يكي از آنها سرش را پايين بيندازد ما را خواهد ديد، فرمود: ساكت باش اي ابوبكر، دو نفر هستيم كه خدا سوّمين ماست.( بخاری کتاب مناقب الانصار باب هجره النبی وأصحابه إلی المدینه حدیث 3922 ومسلم 2381)

 

فضائل ابوبكر:

از ابو هريره  رضی الله عنه  روايت است كه گفت: از پيامبر صلی الله علیه وسلم  شنيدم كه مي‌گفت: هر كس يك جفت از هر چيزي كه باشد در راه خدا انفاق كند از درهاي بهشت صلی الله علیه وسلم دا زده مي‌شود اي بنده خدا از اين در وارد شو اين بهتر است، پس هر كس اهل نماز باشد از در نماز فراخوانده مي‌شود، و هر كس از اهل جهاد باشد از در جهاد صلی الله علیه وسلم دا زده مي‌شود، و هر كس اهل صلی الله علیه وسلم دقه باشد از در صلی الله علیه وسلم دقه فرا خوانده مي‌شود، و هر كس اهل روزه باشد از باب الريان فرا خوانده مي‌شود.

ابوبكر گفت: كسي كه از همه درها فرا خوانده مي‌شود چه بايد بكند و گفت: آيا كس هست كه از همه درها فرا خوانده شود؟ پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: بله و اميدوارم كه تو از آنها باشي اي ابوبكر.( بخاری کتاب فضائل الصحابه باب قول النبی لو کنت متخذاً خلیلاً حدیث 3666)

و از انس بن مالك  رضی الله عنه  روايت است كه گفت: پيامبر صلی الله علیه وسلم  به همراه ابوبكر و عمر و عثمان بالاي كوه احد رفت، احد تكان خورد، پيامبر فرمود: استوار باش اي احد، زيرا بالاي تو پيامبري و صلی الله علیه وسلم ديقي و دو شهيد هستند.( منبع سابق حدیث 3675)

و از عمرو بن العاصلی الله علیه وسلم  س روايت است كه گفت: پيامبر مرا فرمانده لشكر ذات السلاسل كرد و من پيش او آمدم و گفتم: چه كسي را بيشتر از همه دوست داري؟ گفت: عايشه را، گفتم: از مردان چه كسي را؟ گفت: پدرش را، گفتم: بعد از او چه كسي را؟ گفت: عمر بن خطاب را.( بخاری فضائل الصحابه حدیث 3662 و مسلم حدیث 2348)

 

علم و دانش ابوبكر:

از ابي سعيد خدري  رضی الله عنه  روايت است كه گفت: پيامبر صلی الله علیه وسلم  براي مردم سخنراني كرد و گفت: «خداوند بنده‌اي را اختيار داده تا از دنيا و از آنچه پيش خدا هست يكي را انتخاب كند، و آن بنده آنچه پيش خدا هست را انتخاب كرد». مي‌گويد: آنگاه ابوبكر گريه كرد، و ما از گريه كردن او تعجب كرديم، اما در واقع بنده‌اي كه اختيار داده شده بود خود پيامبر صلی الله علیه وسلم  بود و ابوبكر از همه ما داناتر بود. و پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: ابوبكر در همراهي با من و دادن مالش بيش از همه مردم بر من منّت گذارده است و اگر كسي جز پروردگارم را به دوستي مي‌گرفتم ابوبكر را به عنوان دوست انتخاب مي‌كردم، ولي او برادر ديني من است و او را دوست دارم، هيچ دري از درهايى كه به مسجد باز مي‌شود باقي نماند، مگر آن كه بسته شود، جز در ابوبكر».( بخاری کتاب فضائل الصحابه، باب قول النبی سدوا الابواب حدیث 3654)

 

همراهي با پيامبر صلی الله علیه وسلم :

از عبدالله بن عمرو رضی الله عنه  پرسيدند كه سخت‌ترين كاري كه مشركان با رسول الله صلی الله علیه وسلم  كردند چه بود، گفت: عقبه بن أبي معيط را ديدم كه پيش پيامبر صلی الله علیه وسلم  آمد در حالي كه پيامبر صلی الله علیه وسلم  مشغول نماز بود، و عقبه چادري به گردن پيامبر پيچاند و او را به شدّت خفه كرد، آنگاه ابوبكر آمد و او را از پيامبر دور كرد و گفت: «آيا مردي را مي‌كشيد كه مي‌گويد پروردگار من الله است و حال آن كه نشانه‌هايي از سوي پروردگارتان برايتان آورده است».( بخاری حدیث 3678)

 

اشاره‌هاي پيامبر به خلافت ابوبكر:

1 ـ از عايشه رضی الله عنها روايت است كه پيامبر صلی الله علیه وسلم  در بيماري‌اش گفت: «ابوبكر را بگوييد كه پيش‌نماز مردم شود».( بخاری کتاب الاذان باب اهل العلم والفضل أحق بالإمامه حدیث 646)

2 ـ از جبير بن مطعم روايت است كه گفت: زني نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم  آمد و پيامبر به او گفت كه دوباره برگرد، زن گفت: اگر آمدم و شما را نيافتم – گويا منظورش مرگ بود- پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: اگر مرا نيافتي پيش ابوبكر بيا.( بخاری حدیث 3659 و مسلم حدیث 2386)

3 ـ از عايشه رضی الله عنها روايت است كه گفت: پيامبر صلی الله علیه وسلم  در بيماري‌اش به من گفت: «ابوبكر و برادرت را پيش من فرا بخوان تا نوشته‌اي بنويسم، زيرا من مي‌ترسم كه كسي آرزو كند و بگويد: من سزوارترم، و حال آن كه خدا و مؤمنان كسي جز ابوبكر را نمي‌پذيرند».( مسلم کتاب فضائل الصحابه حدیث 2387 و بخاری 5666)

دچار ترديد شدند به خوص وقتي كه اطلاع يافتند كه بسياري از عرب‌ها مرتد شده‌اند. اما ابوبكر صلی الله علیه وسلم ديق براي فرستادن لشكر پا فشاري مي‌كرد و مي‌گفت: سوگند به خدا گرهي را كه پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم  بسته است باز نمي‌كنم گرچه پرندگان و درندگان اطراف مدينه ما را بربايند، و حتي اگر سگ‌ها پا‌هاي همسران پيامبر را بكشند من لشكر اسامه را روانه خواهم كرد، او لشكر را روانه كرد و افرادي را بر گماشت تا اطراف مدينه از آن پاسداري كنند. حركت لشكر در اين وقت يكي از بزرگترين مصلحت‌ها بود، چون آنها از كنار هر محله‌اي از محله‌هاي عرب‌ها مي‌گذشتند. اهالي آن جا از آنها مي‌ترسيدند و مي‌گفتند: چنين لشكري از ميان قومي آمده كه قدرتمنداند و به شدّت محافظت مي‌شوند، لشكريان اسامه چهل روز يا هفتاد روز ماندند و سپس سالم و به همراه غنيمت به مدينه بازگشتند.

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان